آغاز

بسم الله الرحمن الرحيم صلي الله عليه و علي آله نقلة اقواله و حملة علومه و احواله.

قبله همت خداي شناس
هست بر نعمت خداي سپاس
خاصه بر نعمتي که دير بقاست
در جهان تا جهان به جاست به جاست
چيست آن نکته هاي هوشياران
نظم و نثر بديع گفتاران
نيست شغلي پس از سپاس خداي
بهتر از نعت خواجه دو سراي
آن که بي پرده در نشيمن راز
سخن از وي به پايه اعجاز
اما بعد، اين پنج مثنوي است نمودار پنج گنج ني ني پنجه ايست از گنجينه هاي اسرار گوهر سنج. اول تحفة الاحرار که چون انگشت ابهام از آن پنجه سر حلقه افتاده و جز به شکاريان شکارستان معارف شست نگشاده. دوم سبحة الابرار که سبحه وار به نکته هاي وحدت اشارت نماي است و به هيئت استقامت در مقام اداي توحيد به پاي. سيوم يوسف و زليخا که چون انگشت وسطي از همه سربلندتر است و در عدالت و ميانه روي از آن جمله بهره مندتر. چهارم ليلي و مجنون که چون خنصر از ميان برکران است و با ميانين بي واسطه در معرض شمار. پنجم خردنامه اسکندري که چون بنصر پنجم را متمم است و به خاتم ختميت متختم. اميدواري به حضرت پروردگاري عز اسمه آنست که به نيروي اين پنجه دامن مقصود به دست آيد و شاهد مراد از گريبان اميد روي نمايد. ملتمس از خريداران اين بضاعت و مايه داران اين صناعت آنکه به قدم انصاف پيش آيند و بر اين پردگيان حجله غيب نظر عيب نگشايند.
اي خوش آن صافي دل انصاف جوي
کش بود در شيوه انصاف روي
در جهان بر هر چه اندازد نظر
عيب را بگذارد و بيند هنر